گزارشی از یک زندانی آزاد شده، بدنبال افشای شکنجه گران زندان تهران بزرگ

گزارشی از یک زندانی آزاد شده بدنبال افشای شکنجه گران زندان تهران بزرگ

زندان تهران بزرگ

آنچه میخوانید گزارشی از یک زندانی آزاد شده است که جهت انتشار به کانون حقوق بشر ایران رسیده است. بدنبال افشای شکنجه گران زندان تهران بزرگ، با گزارشهای زیادی از جانب زندانیان آزاد شده و همچنین خانواده‌های آنها مواجه بودیم که درباره وضعیت اسفناک این زندان جهنمی نوشته شده و به ما رسیده است.

بسیاری از زندانیان سالهای جوانی خود را پشت میله های این زندان سپری کرده اند و بسیاری از آنها مانند علیرضا شیرمحمدعلی برغم اینکه هرگز جرمی مرتکب نشده و گناهشان آزادیخواهی بود، هرگز از پشت این میله ها خارج نشدند.

شرح این شکنجه ها امروز روی کاغذ و صفحات وب و زیر سیطره «فیلترینگ و سانسور» منتشر میشود ولی فردا که دیوار زندانها بشکند و فرو بریزد با صدای بلند در شهرها و خیابان ها فریاد خواهد شد و شکنجه گران را گریزی از محاکمه و سپردن بدست عدالت نخواهد بود.

گزارشی از یک زندانی آزاد شده از زندان تهران بزرگ

وضعیت بندها و سالنهای تهران بزرگ

زندان تهران بزرگ یک طبقه دارد و این زندان بصورت شاخه ای در یک طبقه طراحی شده است، هر سالن دارای ۳ اتاق است و هر اتاق ظرفیت ۲۷ نفر را دارد، تقریبا هر سالن برای ۷۰ نفر طراحی شده است ولی جمعیتی حدود ۱۱۰ تا ۱۵۰ نفر را در این سالنها جای داده‌اند.

این سالنها هر کدام حدود ۶۰ متر هستند و سه اتاق در این سالن ۶۰ متری تعبیه شده است.

انتهای هر سالن یک دستشویی و حمام و آشپزخانه اش است. حمام سه نوبت در روز ساعتهای ۵ و نیم صبح، ۲ و نیم بعدازظهر و یک بار هم ۵ و نیم عصر باز می‌شود و هر بار نیمساعت بیشتر باز نیست.

در زندان تهران بزرگ بسیاری از زندانیان کف خواب هستند و تخت ندارند. این زندانیان در کریدور تا جلوی درب سرویس بهداشتی و زیر تختهای سه طبقه کف زمین و همچنین بصورت دو نفره روی تختهای سه طبقه می خوابند. ساعت ۱۰ ونیم شب که مقررات خاموشی می زنند تا ساعت ۵ و نیم صبح کسی حق رفتن به دستشویی را ندارد، مگر اینکه کسی آنجا پول خرج کند و با وکیل بندها آشنا باشد.

قیمت خرید تخت بین ۲ تا ۳ میلیون تومان است. تخت‌هایی هم هست که تا ۱۵میلیون تومان خرید و فروش می شود. گوشی موبایل را مأموران بند بین ۲۰ تا ۳۰ میلیون تومان به زندانیان می فروشند.

وکیل بند را اصولا رئیس آن سالن و یا رئیس بند انتخاب می‌کند، کسانی که برای وکیل بند کار می‌کنند کسانی هستند که از طرف وکیل بند خریده شده اند و به او باج میدهند.

در این زندان دستشویی و حمام و…. بسیار کثیف است وسوسک و ساس بسیار زیادی در آنها وجود دارد. سقف زندان تهران بزرگ پر از موش است و تمام سقف را موش خورده و حتی سیمهای دوربین های زندان را هم موش خورده است!

تیپ ۴ خیلی کثیف است. فاضلاب این قسمت همیشه می گیرد. وکیل بند که آنجا کار میکند تنها کاسبی مواد را بر عهده دارد. افسر نگهبانها جنس وارد زندان کرده و آن را تحویل وکیل بند داده و در آنجا می فروشند.

هر سالن یک دستشویی مجزا دارد که زندانیان برای کشیدن مواد از آن استفاده میکنند. وکیل بند به افسر نگهبانها پول میدهد که در آن ساعت نیایند و اگر هم مواد در دست کسی ببینند وکیل بند پول میگیرد که انگار آنرا ندیده است. حتی قبل از اینکه گارد بخواهد وارد شود وکیل بند مطلع شده و به مواد فروشان اطلاع میدهد چون خود وکیل بند سردسته اینکار است.

به دستور عوامل زندان کتابها آتش زده شد

طی سالهای گذشته در زندان تهران بزرگ، رئیس تیپ ۲ فردی بنام میریوسف و پس از او خاتونی و رئیس اندرزگاههای ۹ و ۱۰ بنام علوی و پس از او فردی با نام فرهانی به زندانیان اجازه رفتن به کتابخانه نمی دادند و آنها را از رفتن به کتابخانه منع می‌کردند. هنگامی که زندانیان تصمیم گرفتند کلاس تئاتر برگزار کنند، از آنهم ممانعت کردند.

رئیس زندان و رئیس تیپ ۲ از بازداشتی‌های اعتراضات سراسری ۹۸ و بخصوص زندانیان سیاسی که از اوین به تهران بزرگ تبعید شده بودند، ترس و وحشت داشتند.  

این افراد زندانیان را اذیت و آزار و شکنجه می‌کردند. به داخل بند حمله کرده و قبل از آن تلفنها را قطع می‌کردند و بعد شروع به بازرسی و سپس انتقال زندانی به بند دیگر می کردند. در نقل و انتقال زندانی، اجازه بردن کتابها و وسایل را به او نمی دادند و در برخی موارد هم کلیه کتابهای زندانی را وسط هواخوری به آتش می کشیدند. یک بار پس از حمله به سالن، وقتی ۲۰۰ جلد کتاب را دید، همه را جمع کردند و بردند و خاتونی در برابر اعتراض زندانیان گفت: یک دانگ این کتابها را ببرید و بقیه اش را هم آتش بزنید!

زندانیان سیاسی معترض شده و گفتند لااقل کتابها را درکتابخانه بگذارید اما خاتونی در پاسخ گفت: «نه! افکار بچه های سیاسی نبایستی اصلا پخش بشود.» سپس کتابها را روی یک گاری گذاشته و در هواخوری سال ۹ و ۱۰ آتش زدند.

هراس از کار سیاسی و دادن بیانیه

روسای زندان، از زندانیان سیاسی وحشت دارند. آنها از زندانیانی که بیانیه می‌دهند بشدت می‌ترسند. از اعتصاب زندانیان سیاسی در هراس بودند. چون در این دیکتاتوری، میخواهند طوری وانمود کنند که در زندانهای مختلف، «زندانی سیاسی» مخالف نظام و مخالف دیکتاتوری ولایت فقیه وجود ندارد.

اینکه هم در زندان تهران بزرگ، هم اوین، هم رجایی‌شهر، هم مرکزی کرج و هم قرچک، زندانی سیاسی وجود داشته باشد، برایشان گران تمام می شد و میخواستند وضعیت را آرام نگه دارند که صدایی از کسی بلند نشود. دلیل انتقال زندانیان سیاسی و معترضین آبان ۹۸ به زندان اوین هم برای این بود که اجازه ندهند، سایر زندانیان که به اتهامات و جرائم اجتماعی در زندان بودند، نسبت به وضعیت این نظام و آگاهی برای تغییر جامعه، هوشیار شوند.

به همین دلیل زندانبان ها از زندانیان سیاسی هراس زیادی داشتند. از کسانیکه مطالعه میکنند. از بیانیه دادن به شدت می ترسند. وقتی زندانیان بخاطر مرگ بکتاش آبتین اعتراض و اعتصاب کردند این صدا از تهران بزرگ بلند شد و این خیلی برایشان گران تمام شد. صدای زندانیان سیاسی از قرچک توسط زنان زندانی سیاسی و از تهران بزرگ توسط جوانان زندانی سیاسی بلند شده بود.

برکناری امین وزیری دادیار زندانیان سیاسی

زندانیان تهران بزرگ از جمله سینا بهشتی، حمید حاج جعفرکاشانی و محمد ابوالحسنی تا برکناری دادیار امنیتی بنام امین وزیری اعتصابشان را نشکستند و ادامه دادند. امین وزیری همان دادیار شکنجه گری است که خون زندانیان سیاسی را در این سالها در شیشه کرده و جنایات بسیاری انجام داده است.

امین وزیری

برای شکستن اعتصاب زندانیان سیاسی، میریوسف و علوی به آنها التماس می کردند و میگفتند: «اعتصابتان را بشکنید ما خسته شدیم از بس به ما زنگ زدند وگفتند چرا اینها اعتصابشان را نمی شکنند.» این زندانیان ۵۰ روز اعتصابشان را ادامه دادند و به رئیس زندان فشار آوردند. خواسته زندانیان برکناری وزیری بود. به این دلیل در ساعت ۵ بعدازظهر بصورت حضوری از طرف قاضی اجرای احکام شماره یک، به مدت یک ساعت با زندانیان صحبت کردند و با قبول شکستن اعتصاب قول برکناری امین وزیری داده شد.

امین وزیری دادیار شعبه یک و قاضی ناظر بر زندانیان سیاسی در زندان اوین پس از مرگ و قتل بهنام محجوبی از دراویش زندانی در زندان اوین، به علت ممانعت از اعزام به موقع او به بیمارستان، توبیخ شده بود. اینبار بعد از قتل حکومتی بکتاش آبتین از اعضای کانون نویسندگان که او هم توسط دادیار امنیتی که با دیر اعزام کردن به بیمارستان یکی از عوامل مرتبط با قتل بکتاش ابتین محسوب میشد از کار برکنار شد و محمدی معاون او، هم اکنون به عنوان دادیار ناظر بر زندانیان سیاسی جایگزین وزیری شده است.

همچنین یوسفی که به عنوان مدیر روابط عمومی اندرزگاه هشت یا همان حفاظت اطلاعات اوین (که برای خیلی از زندانیانی که به زندان های دیگر و سالن های دیگر تبعید می شدند چهره‌ ای بسیار آشناست) هم با یک درجه تنزل به زندان تهران بزرگ و بعنوان معاون دوم سالن ۴و۵ تیپ دو گمارده شد.

عوامل زندان هنوز این را درک نکرده اند که چه زندانیان سیاسی را از دیگران جدا کنند و چه آنها را در کنار زندانیان با جرائم اجتماعی نگهدارند فرقی ندارد. در هر صورت صدای اعتراض آنها بلند می شود.

توبه نامه به بهانه درخواست مرخصی

یکی دیگر از روش های شکنجه زندانیان پر کردن انواع فرم هاست. برای مثال اگر زندانی درخواست مرخصی داشته باشد باید درخواست را در فرم مشخصی ثبت کند. سپس دادیار ناظر که الیاسی نام دارد، با سازمان زندانها مکاتبه کرده و درخواست را منتقل میکند. در این فرمها مشخصا نوشته شده است که «من نادم و پشیمان هستم» و حالا درخواست مرخصی مشروط یا «عفو» دارم. این اولین قدم است و زندانی باید چندین فرم دیگر مشابه این را پر کند. هر کدام از عوامل زندان به نحوی از زندانی توبه نامه میگیرند و زندانی را تهدید میکنند. این یکی از روشهای شکستن و خرد کردن زندانی است. (نمونه یکی از این فرمها از زندان قزلحصار منتشر شده است).

بهداری ساعت بندی شده و وجود گیوتین در بهداری

بهداری زندان اوین ساعت بندی شده است. حتی اگر فرد مریض باشد تنها باید زمانی به بهداری برود که تیپ مشخص کرده است. بدتر آنکه هیچ دکتری در بهداری نیست و اصلا هیچ دکتر یا پرستاری حاضر نیست بیاید و برای سازمان زندانها کار کند. دستگاه اکسیژن اصلا وجود ندارد.

بدترین اتفاق اینکه امسال در بهداری تیپ ۴ یک دستگاه گیوتین آورده اند، تا قطع دست زندانیان را در همان بهداری اجرا کنند. علت این است که نمی خواهند در بیمارستان باشد و به همین دلیل گیوتین را به داخل زندان آورده اند.

در زندان تهران بزرگ روزانه یکی دو زندانی می میرند!

در تیپ ۲ حتی یک استامینوفون وجود ندارد، حتی همین هم بایست با نسخه پزشک باشد و اغلب هم که پزشکی وجود ندارد. افسر نگهبانها در خود بهداری آنقدر دزدی کرده اند که داروخانه بند بسته شده و فقط در داروخانه مرکزی به زندانی دارو میدهند. اگر وضعیت بیمار طوری باشد که بخواهند وی را به خارج زندان منتقل کنند، زندانی را به بیمارستان لقمان می فرستند که فاصله آن تا تهران بزرگ حدود یکساعت و نیم است.

در زندان تهران بزرگ روزانه یکی دو زندانی جان خود را از دست می دهند و رئیس زندان و روسای تیپ اجازه نمی‌دهند کسی خبردار شود. عموم فوتی ها بر اثر بیماری‌های قلبی و عدم رسیدگی های درمانی و دارویی است.

واقعا اگر کسی در زندان بیماری داشته باشد می میرد واینطور نیست که زنده بیرون بیاید، چون وضعیت درمان واقعا افتضاح است و اصلا نمی شود روی آن حساب کرد.

زندان تهران بزرگ «آب» ندارد!

درب حمام اغلب اوقات بسته است. آب حمام همیشه سرد است، زندانی باید همیشه برای دوش گرفتن آب در قابلمه بگذارد داغ بشود و بعد حمام کند.

هزینه تعمیر چیلر زندان را از زندانیان می گیرند. برای خرید تلویزیون و یخچال هم بایستی زندانی از جیب خودش خرج کند.

اگر بخواهم از وضعیت این زندان بنویسم مثنوی هفتاد من میشود. به امید روزی که دیوار زندان تهران بزرگ و همه زندانهای ایران فرو بریزد، زندانیان آزاد شوند و این ماشین جهنمی (سازمان زندانها و قوه قضاییه) بکلی درب و داغان شود.

تمام

کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
تلگرام / توییتر / اینستاگرام / یوتیوب / فیسبوک

خروج از نسخه موبایل