دلنوشته احمد خواستار فرزند معلم زندانی هاشم خواستار، پس از ملاقات کابینی با پدرش در زندان وکیل آباد مشهد
کانون حقوق بشر ایران، ۲۷ آذر ۱۴۰۱، احمد خواستار فرزند معلم زندانی سیدهاشم خواستار که هم اکنون بند ۶/۱ زندان وکیل آباد مشهد محبوس است، در دلنوشته ای از آخرین ملاقات کابینی با پدرش سخن گفته است. وی توضیح داده است که از ابتدای اعتراضات مردمی ملاقات زندانیان سیاسی مشهد قطع شده و اخیرا با دستور رئیس و اجازه حفاظت اطلاعات زندان اجازه ملاقات کابینی میدهند.
وی در این مطلب همچنین به وضعیت جوانان معترض دستگیر شده در این زندان و خانواده های آنها اشاره کرده و نوشته است: «به خانواده معترضان بازداشتی گفتم: «به زندانی تان افتخار کنید اینها فخر ملت هستند. ملت به اینها افتخار میکنند. اینها عزت دارند، شرف دارند، شما هم قوی باشید…»
وی همچنین از قول پدر یکی از بازداشت شدگان گفت که ماموران برای گرفتن اعتراف اجباری، پسر را غرق مصنوعی کرده اند.
وی در پایان درباره وضعیت پدرش نوشته است: «بیشترین چیزی که نظرم را جلب کرد ظاهر بابا بود، احساس میکنم تو این دو ماه سرحالتر شده، صورتش بشاشتر شده، امیدش صد چندان شده.
نسخه ای از این نوشته بدست کانون حقوق بشر ایران رسیده و آنرا با خوانندگان به اشتراک میگذاریم:
«دیروز رفتم ملاقات بابا؛
مامان یه مقدار ضربان قلبشون بالاست دو هفته ای بود که به ملاقات بابا نرفته بودند.
شناسنامه ام را به مامور ملاقات نشان دادم تو کامپیوتر زد، گفت ایشون ممنوع الملاقات هستند!
توضیح: از ابتدای اعتراضات مردمی ملاقات زندانیان سیاسی مشهد هم قطع شده و این اواخر با دستور رئیس و اجازه حفاظت اطلاعات زندان اجازه ملاقات کابین میدهند!
گفت اجازه بدهید از آقای منصوری (رییس اداره ملاقات) کسب تکلیف کنم.
رفتم اتاق رئیس تا وارد شدم تلفن رو برداشت گفت اجازه دارند ملاقات کنند.
تشکر کردم اومدم بیرون
نیم ساعتی زمان میبرد تا نوبتم بشه با گروه دوم بروم ملاقات کابین.
دو شنبه ها روز ملاقات زندانیهای بند قرنطینه است، و اکثرا جوانان معترضی هستند که در جریان اعتراضات دستگیر شده اند، جلو زندان بعضی از خانواده ها گریه میکردند
بهشون نزدیک میشدم میپرسیدم زندانی شما هم از معترضین بوده؟
میگفتند آره
بهشون میگفتم به زندانی تان افتخار کنید اینها فخر ملت هستند، ملت به اینها افتخار میکنند. اینها عزت دارند شرف دارند شما هم قوی باشید،
بعضی هاشون میترسیدند صحبت کنند، چند نفری طی ملاقاتهای قبلی شناخته بودند راحتتر صحبت میکردند.
پدر جوانی زندانی میگفت دو ماهه پسرم داخل قرنطینه است، با بغض تعریف کرد که چطوری پسرش رو غرق مصنوعی میکردند تا از وی اعتراف اجباری بگیرند…
گرم صحبت بودیم که داخل بلندگو اعلام کردند ملاقات کابین سری ۲ بروند داخل
پس از بازرسی بدنی از چند درب کنترل و دالانی طولانی عبور میکنی تا به سالن ملاقات کابین برسی
منتظر بابا بودم تا منو از پشت شیشه دید، لبخند زد، رفتم جلو گوشی رو برداشتم، اولین جمله اش این بود: چه عجب سری به ما زدید
دو هفته به ملاقاتم نیامدید!
عذر خواهی کردم، کمی از اخبار جامعه گفتم، از جریانات روزمره صحبت کردیم، حدود ۲۰ دقیقه گرم تعریف بودیم که تلفنها قطع شد.
بلند شدیم همینجور که از نظر دور میشد با لبخند مثل همیشه مشتهاشو گره کرد از دو طرف به علامت پیروزی بالا آورد
من هم با سر تاییدش میکردم
بیشترین چیزی که نظرم را جلب کرد ظاهر بابا بود
احساس میکنم تو این دو ماه سرحالتر شده، صورتش بشاشتر شده، امیدش صد چندان شده.
همیشه امیدوار بوده و هست
ما هم امیدواریم
به امید ایرانی آزاد و آباد✌️
احمد خواستار
فرزند هاشم خواستار زندانی سیاسی بند ۶/۱ زندان وکیل آباد مشهد
کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
تلگرام / توییتر / اینستاگرام / یوتیوب / فیسبوک
Discussion about this post