مقاله ای تحت عنوان «به این دلیل زنان ایرانی زیبا هستند» به قلم علی الصراف نویسنده عراقی منتشر شده در سایت العرب
به این دلیل زنان ایرانی زیبا هستند
چقدر مغز ولی فقیه کوچک است که بدنبال یک روسری است که امکان دارد سهوا پایین بیفتد. او خود را با سوء برداشت نسبت به اینکه موضوع تماما موضوع حجاب و نه داستان جنایتی مستمر طی چهل سال میباشد به محاصره درآورده است.
زنان ایرانی با روسری و بی روسری زیبا هستند. آنها دارای کرامت و علو طبع و اخلاق میباشند.
صبر در میان انگشتانشان جوانه میزند تا چهرهای دیگر از زندگی شکوفا شود. به نسلهایشان ظلمهای بسیاری روا رفت اما شجاع و محکم ماندند تا تبدیل به صخرهای شوند که سنگی شکننده یا حتی گلوله آنرا نشکند.
آنها ترس را شناختند و به همین دلیل از آن نهراسیدند. آنها تبعیض را شناختند و چیزی بر زیبایی آنها برتری نیافت. آنها خشونت را شناختند پس اراده زندگی در آنها شکست نخورد.
باتونها وچماقها فکر میکنند که گلهایشان ضعیف و قابل خرد شدن هستند اما هر گلی عطری دارد و آنگاه که عطر خود را بیفشاند نسیم آن جانها را در میرباید و به هر کجا که باد بوزد امتداد مییابد و فریاد زندگی را همچون فریاد کودکی تازه متولد شده بلند میکند.
اینجا و آنجا خلق شدند تا با انگشتانشان فرشی از نور را با نخهای نقرهای ببافند همچون ستارگانی که باید در تاریکی شب بتابند.
آنها همانند که هستند. در خانه یا دانشگاه یا محل کار بر سرهایشان زیبایی مینهند نه برای تصنع یا برتری بلکه این افتخاری برای یک انسان شریف دو وجهی است. یک وجه آن زن است و وجه دیگر آنچه خلق میکند….
ایستادن در مقابل زنی که فقر و تنگدستی تلاش کرد او را به زانو در بیاورد اما در درون خود کرامت و عزتش شکست نخورد را آزمایش نکن.
گذاشتن یک پارچه پوشالی بر سر او بعنوان نمودهای فریب را آزمایش نکن. رو سری او همان چیزیست که از شرف انتخاب بر میگزیند. روسری معنای خودش را دارد و آنچیزی نیست که با چماق و با قهر و خشونت تحمیل کنی. حتی اگر روسری با روسری شباهت داشته باشد و از نظر ظاهری یکی باشد اما سوال اینست که آیا آنچه در زیر آن میباشد اختیاری است یا اجباری؟
جبر به سرعت با همان معنا که گفتیم میافتد و با توجیهی جز دروغین بودن نمودها و بهانهها باز نمیگردد. اما اختیار ایمانی است که با آنچه در زیر آن میباشد … میتابد.
و فاصله این دو بیشتر از فاصله زمین و آسمان است. این مسافتی پوشیده از بسیاری چیزهایی است که چه بسا طوفانهای جدل و گرد و خاکهای فرضیات متخاصم را بر انگیزد ولو اینکه نخهای نقرهای حق مستمرا برای کسی که بخواهد یا آنرا بگیرد یا به سمت آن حرکت کند بدرخشد.
زنان ایران زیبایی خود را با زینت بخشیدن بدست نیاوردهاند بلکه آنرا با شجاعتشان که ناشی از قدرت آنها برای ایستادن در مقابل خشونت شدائد میباشد کسب کردهاند. آنها دلیری را در مقابل گلوله و باتون بدست آوردهاند.
بله آنها دیگر در مقابل خشونت شکست نمیخورند و ظلم دیگر بر آنها کارگر نخواهد بود و هیچیک از آنها ترسی ندارد که زیبایی حق، خود را فاش کند. بله این چهرهایست که با آزادی و کرامت و اخلاق طلوع میکند.
آری از اینجا چشمه زیبایی سرازیر میشود و اگر میتوانی کسی را بیاور که بتواند با سنگ یا خشونت یا گلوله جلوی این چشمه را بگیرد.
آنها ترجیح دادند آرایش کاذب را از صورت خود پاک کنند و از سرشان پوشش نیرنگ را بردارند تا بجای آن زینت انتخاب را جایگزین نمایند و این چیزیست که ظلم را مجبور میکند تا لذت زندگی که از آنها ربوده است را بازگرداند.
آنها همانگونه هستند که هستند. ظلمت را دیدند که سراسر ایران را فراگرفت تا درهای نور را به روی جانها ببندد از اینرو فرشی از نور گستردند و ایمانی صادقانه دارند که زندگی بوجود آمده تا مسابقهای بین خیر و امنیت و محبت و همکاری و صلح باشد نه رقابتی برای خشونت و قساوت یا رقابت خشم و ظلمهایی که در آخر هیچ پیروزی هم ندارد.
آنها نیز جرات دارند که قالبهای تحمیل شده و تصورات معمول سابق را در هم بشکنند. برخی از آنها روسری خود را برای به چالش کشیدن برداشتند و برخی آنرا با انتخاب خودشان بر سر گذاشتند و در هر دو حالت آینه را در هم شکستند تا بگویند هیچ زینتی وجود ندارد مگر تزیین شدن به زندگی آزاد و با کرامت.
این همان زینت ماندگار و زیباترین زیباییها و درخشش چهرهایشان با روسری یا بدون روسری است.
زنان عراقی در اعتراض به اختیارات ولی فقیه و خادمان او با چالش مشابهی روبرو شدند. اما ظلمت و ظلم نتوانست بر زیبایی آنها فائق آید و ترس از گلوله را با پاهایشان در هم شکستند و بیش از یک سال با مردان تظاهرات کردند و اخگر آزادی همچنان بین انگشتانشان می دود.
چقدر مغز ولی فقیه کوچک است زیرا بدنبال یک روسری می باشد که ممکن است سهوا پایین بیفتد یا برداشته شده و در ملا عام سوزانده شود. او خود را با سوء برداشت نسبت به اینکه موضوع تماما موضوع حجاب و نه داستان جنایتی مستمر طی چهل سال میباشد محاصره کرده است. در طی این چهل سال به اندازه ای خون ریخت تا دریاچه ای برای همه شیاطینی ایجاد شود که از دستوراتشان پیروی می کرد و از طریق آنها فریبکاری می کرد. اما جز خودش کسی را نفریفت. زنی را فریب نداد که بداند از کجا به پدر، برادر یا شوهرش ظلم می شود و شیطان کیست و با چه مکری کشور را به حبس ابد بین دیوارهای تاریکی محکوم می کند.
در اینجا و آنجا خلق شدند تا با انگشتانشان فرشی از نور با نخهای نقرهای ببافند و آنگونه که شایسته ستارگان است در قلب شب بدرخشد و آنها به این دلیل بیش از هر زیبایی زیبا هستند.
به خیابانها و دانشگاههای تهران و به همه جا برو تا آنها را ببینی و در کنار خیابان بنشین و قصیدهای در هر ستارهای که از ستارگان زندگی میبینی را بنویس.
ایران اکنون در مییابد که آنها زندگی هستند.
کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
تلگرام / توییتر / اینستاگرام / یوتیوب / فیسبوک
Discussion about this post