فصل ششم – طیف های اجتماعی قتل عام شدگان ۶۷
در ادامه سلسله مقالات منتشر شده توسط کانون حقوق بشر درباره قتل عام شدگان ۶۷، در این مقاله به طیف های مختلف اجتماعی قتل عام شدگان ۶۷ می پردازیم. هر چند گزارشها حاکی از تنوع بالای طیفهای اجتماعی در میان اعدام شدگان تابستان ۶۷ است، ولی اکثریت زندانیان اعدام شده را میتوان بصورت زیر دسته بندی کرد:
دانشآموزان
میانگین سنی زندانیان اعدام شده بیانگر آنست که اغلب اعدام شدگان از زندانیانی بودند که هنگام دستگیری دانشآموز بوده و در سنین ۱۶ یا ۱۷سالگی بودند. یکی از اعضای هیأت مرگ که در فایل صوتی دیدار این هیئت با آیت الله منتظری در تاریخ ۲۴ مرداد ۶۷ چنین گفته است:
«حدود بیست و چند نفر هم داریم که اینها وقتی آمدند زندان حدود ۱۶-۱۷ سالشون بوده و الآن بیست و سه چهار سالشونه. حدود ۴۰ مورد از اینها که فقط سه تا امضا شده، باز هنوز اجرا نکردیم. فقط به این لحاظ که گفتیم تا آخرین روز یه اتمامحجت دیگری هم با اینها بشه که اگه واقعاً راهی برای برگشت نبود آنوقت تصمیم گرفته بشه.»
گزارشگران بازمانده از قتلعام، ادعا این فرد را نادرست میدانند و میگویند اغلب زندانیانی که حلقآویز شدند دانشآموز بودند. یعنی هنگام دستگیری ۱۶ یا ۱۷ سال بیشتر سن نداشتند.
لیلا حاجیان، سهیلا حمیدی، رؤیا خسروی، مهری درخشاننیا، سهیلا شمس، سهیل دانیالی، مسعود افتخاری، حمید معیری، مسعود ملاعباس اصفهانی، مسعود مقبلی، حمید خضری و بسیاری دیگر هنگام دستگیری ۱۶ ساله بودند. سودابه رضازاده، مهتاب فیروزی، فرحناز مصلحی، پروین باقری، سعید سالمی، جواد سگوند، احمدعلی وهابزاده و… در سن ۱۵ سالگی دستگیر شدند. احمد غلامی ۱۳ ساله بود.
از میان اسامی قتل عام شدگان که سنشان مشخص شده، ۲۵ درصد جوانان زیر ۲۵ سال و ۵۸ درصد تا ۳۰ سال سن داشتهاند. در میان آنان، جوانان بسیاری همچون سعید دانیالی، احمدعلی وهابزاده، مسعود دارابی از ۱۳سالگی در زندان بودهاند. یعنی اکثر اعدام شدگان به هنگام دستگیری در سالهای قبل، در سنین نوجوانی یا جوانی قرار داشتند و دانش آموز و دانشجو به حساب می آمدند.
دانشجویان و متخصصان
زندانیانی که جریان قتلعام را گزارش کردهاند مدعی هستند که در جریان قتلعام سال ۶۷ تمرکز روی دانشجویان بخصوص تحصیلکردههای زن، بسیار بارز بود. به همین علت بسیاری از جانباختگان قتلعام را دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاهها تشکیل میدهند.
یک زن زندانی در کتاب خاطراتش از زندان مینویسد:
«قشر دانشجوی جامعه ایران، از بعد از انقلاب ۲۲بهمن در صف اعدام بودند. با یورش پاسداران خمینی در انقلاب فرهنگی به دانشگاهها، حکم تصفیه و اخراج دانشجویان این کشور، همراه با بستن دانشگاهها، از طرف خمینی صادر شد. او دانشگاه را مرکز فساد و همه دانشجویان کشور را ضد انقلاب و محارب مینامید. با این طرز تلقی از دانشگاه، نفس دانشجو بودن، خودش یعنی محاربه با خدا و این با فرهنگ تحقیر زنان در دستگاه فکری آخوندی، در مورد دختران دانشجو، ضریب میخورد.
فروزان عبدی، دانشجوی رشته تربیتبدنی تهران و عضو تیم ملی والیبال زنان ایران، رضیه آیتاللهزاده شیرازی، دانشجوی فیزیک، نیره فتحعلیان و عفت اسماعیلی، دانشجوی تهران، شورانگیز کریمی، دانشجوی پزشکی، پروین حائری، دانشجوی فوقلیسانس زبان دانشگاه تهران، سودابه منصوری، دانشجوی تهران، سودابه شهپر، دانشجوی تهران، حوریه بهشتی تبار دارای دو فوقلیسانس و یک لیسانس از دانشگاههای تهران، هما رادمنش، دانشجوی تهران، فضیلت علامه، دانشجوی مهندسی الکترونیک، مینا ازکیا، دانشجوی تربیت معلم، و دهها دانشجو، مهندس، پزشک و پرستار دیگر در جریان قتلعام اعدام شدند.
در میان متخصصان مرد دکتر محسن مهرانی، دکتر منصور پایدار، دکتر طبیبی نژاد، دکتر شورانگیز، مهندس فضیلت علامه، مهندس افسانه شیرمحمدی، دکتر فرزین نصرتی، محسن فغفور مغربی، دکتر مقصود و منصور حریری، دکتر علی درودی، محمود احمدیانی، مهرداد اردبیلی، محمد جنگ زاده، محسن وزین، محمد کرامتی، روشن بلبلیان، ابوالقاسم ارژنگی، محسن بهرامی، عباس پورساحلی و بسیاری دیگر از فارغالتحصیلان از جمله این اعدام شدگان هستند.
زنان، قتلعام شدگان مضاعف
یکی از زنان بازمانده از قتلعام ۶۷، در نوشتههایش به سلولهای خاصی اشاره میکند که دختران اعدامی را قبل از اعدام به آنجا میبردند. او میگوید:
«یکی از هم بندیهایم به نام …که مدتی در آن زمان در ۲۰۹ بود، برایمان تعریف کرد که در بحبوحهی اعدامها، روزی مرد پاسداری که قبلا او را ندیده بود درِ سلولش را باز کرده و در حالیکه هیچ تعادلی نداشت به سمت او حملهور میشود. این زن زندانی شروع به داد و فریاد کرده و با او درگیر میشود. در همین حین صدای پاسدار دیگری را میشنود که خود را پنهان کرده و با دستش به در میکوبید و پاسدار اول را صدا کرده و از او میخواهد که سریع از سلول خارج شود.
آن خوک از سلول خارج شده و درب را میبندد، پاسداری که پنهان شده بود به پاسدار اول میگوید: مگر نگفتم سلولهایی که ضربدر قرمز خوردهاند! چرا وارد این سلول شدی؟ با شنیدن این جمله، این زن زندانی متوجه علامتگذاری درب سلولهای زنان میشود و در یک رفت و آمد برخی دربهای علامت خودرده را می بیند.
زندانی سیاسی بازمانده شبهای زیادی صدای فریاد سایر زنان زندانی را میشنیده؛ فریادهایی که حکایت از درگیری زنان زندانی سیاسی، با یک هیولای جنایتکار داشته است».
گزارش تلخ و دردناک دیگری از رشت چنین حکایت می کند:
«بهناز کاویانی دختری که هنگام تولد، مادرش را از دست داد و پدرش، [رمضانعلی کاویانی] با هزار عشق و امید، در تنهایی و تنگدستی او را بزرگ کرد، در سال ۶۴ در رشت دستگیر شد. پدر که تحمل دستگیری دختر ۱۷ساله خود را نداشت هر کاری کرد او را نجات دهد، فایده نداشت.
تا اینکه سه سال بعد، یکی از روزهای سال ۶۷ پاسداری با یک جعبه شیرینی و یک ساک دستی در خانه را میزند و به پدرش میگوید: اومدم خبر آزادی دخترتو بدم. دهنتو شیرین کن تا بهت آزادی دخترتو بگم. پدر که فکر میکرد به همه آرزوهاش رسیده از خوشحالی شیرینی را برمیدارد و منتظر میشود بقیه توضیح پاسدار را بشنود که پاسدار ساک لباس خونی دخترش را با یک شاخه نبات و یه سکه ۵ تومانی میگذارد جلوی او. پدر میپرسد این چیه؟ پاسدار میگوید: دیشب من دامادت بودم… دخترت دیگه آزاده. پدر از این حرف دیوانه شد و مدتی بعد فوت کرد».
قتلعام خانوادگی
طبق گزارش زندانیان فقط در اوین و گوهردشت دهها برادر و خواهر را با هم اعدام کردند. مسعود ثابترفتار و برادرش رضا، محسن سیداحمدی و برادرش محمد، مهشید رزاقی و احمد رزاقی، منوچهر ناظری و برادرش جواد، علیاکبر ملاعبدالحسینی و برادرش مرتضی، مسعود و منصور خسروآبادی، اردلان و اردکان دارآفرین، ناهید و حمید تحصیلی… حسین میرزایی و مصطفی را در تهران کشتند و خواهرشان معصومه را در همدان و همسر حسن میرزایی و همسر معصومه را هم همزمان اعدام کردند.
در شهرستانها از بعضی خانوادهها ۵ یا ۶نفر اعدام کردند که ۲ یا ۳ نفرشان در همین ایام حلقآویز شدند. از خانواده غلامی، ادب آواز، حریری، رحیم نژاد، شجاعی، داوودی، برهانی ۵ یا ۶ نفر را اعدام کردند.
حمید خضری ۱۵ ساله را چند روز پس از برادرش اصغر حلقآویز کردند. نیری به حمید گفته بود یک برادرت را سال ۶۰ اعدام کردیم و یک برادرت هم یکی دو روز قبل کشتیم…
خانوادههای حاجیاصفهانیجهرمی در شیراز، اردشیری در کازرون و قدیری در تبریز از آن جملهاند. خانواده شجاعی از شهرکرد، از خانواده احمدی اهل آبادان، فریبا و فرحناز و محمد، روز ۱۳ مرداد در اصفهان و منصور احمدی در شهریور۶۷ در شیراز اعدام شدند. از خانواده خسروآبادی در سبزوار، ۳ نفر به نامهای منصور و مسعود و طیبه در مرداد ماه سال ۶۷ تیرباران شدند. در مرداد ماه ۶۷ ، عصمت، فاطمه و حسین ادبآواز در همین جریان قتلعام در زندان شیراز به استقبال جوخه اعدام رفتند.
اقدس همتی هفتمین اعدامی از خانواده همتی از سمنان است که بههمراه همسرش حسین مؤکدی در آبان ماه ۶۷ در اوین تیرباران شد. با اعدام دکتر منصور حریری و محسن حریری، خانواده حریری از رشت، ۵ نفر اعدام شدند. ابوالفضل و مینا هاشمیان از قزوین در قتلعام سال ۶۷ به برادرانشان، غلامحسین، مجتبی و حبیب پیوستند.
طهمورث رحیمنژاد، استاد دانشگاه، هفتمین اعدامی و تنها بازمانده خانواده رحیمنژاد در گرگان بود. فرهنگ فدایینیا، چهارمین اعدامی خانواده از اهواز، ناهید تحصیلی، چهارمین اعدامی خانواده از تهران، غلامرضا بزرگانفرد، چهارمین اعدامی خانواده از تهران، فخری آزموده لکامی، چهارمین اعدامی خانواده از رشت و… بسیار خانوادههای دیگر، که در حوصله این نوشته نمی گنجد.
قتل عام شدگان شدگان ۶۷ با سنین ۵۰ سال به بالا
اسامی ۲۰ تن از اعدام شدگان ۵۰ تا ۶۵ ساله ثبت شده است که ذیلا به برخی از آنها اشاره میشود : مادری ۶۰ ساله بنام سادات حسینی از جهرم که در شیراز اعدام شد و دیگری مادر شکری که پس از شهادت فرزندانش دست به افشاگری زد و دستگیر شد. او را در حالیکه بر اثر شکنجه به مرز فلج شدن رسیده بود، در قائمشهر تیرباران کردند.
دو تن از پدران سالخورده از گیلان و مازندران، یکی حسینپور که کشاورزی ۶۰ ساله بود و آستانه اشرفیه اعدام شد، و دیگری محمدابراهیم رجبی ۵۸ ساله، در گرگان که دخترش پروانه رجبی را در سال ۶۰ تیرباران کرده بودند و خودش از سال ۶۲ در زندان بود. امیرهوشنگ هادیخانلو از ارومیه در ۶۴ سالگی و پدری بهنام مهدی فتاحی مغازهدار اهل اسلامآباد.
تنوع شغلی و پراکندگی جغرافیایی قتل عام شدگان ۶۷
در میان قتل عام شدگان سال ۶۷ ، اسامی و مشخصات طیف های مختلف با تنوع شغلی از کارگر گرفته تا کشاورز و پیشهور، صاحبان مشاغل آزاد، کارمندان کشوری و لشکری، پزشکان و کادر درمانی، افسران و پرسنل نظامی، کارشناسان فنی و اداری، صاحبان حرف و صنایع و معلمان و دبیران و استادان دانشگاه به چشم می خورد.
از جمله دکتر حمیدهسیاحی و دکتر معصومه (شورانگیز) کریمیان که به همراه خواهرش مهری در زندان اوین به دار آویخته شد و دو پزشک از متخصصان به نامهای دکتر طبیبینژاد، ۵۵ ساله و دکتر فیروز صارمی، ۶۰ ساله، متخصص بیماریهای سرطانی که آنها را در تبریز، در ملأعام بهدار آویختند.
شماری از هنرمندان و قهرمانان ورزشی ایران، از جمله ابوالقاسم محمدیارژنگی استاد موسیقی و آواز ایرانی، فروزان عبدی، عضو تیم ملی والیبال زنان ایران، مهشید (حسین) رزاقی قهرمان تیم ملی فوتبال امید ایران و جواد نصیری عضو تیم ملی شمشیربازی در زمره قتل عام شدگان هستند.
در میان قتل عام شدگان ۶۷که نام آنان تاکنون منتشر شده است، ۱۵درصدشان دارای مدارک تحصیلی دانشگاهی هستند.
از نظر پراکندگی جغرافیایی نیز در زندانهای سراسر ایران شهرهای بزرگی همچون تبریز و ارومیه و رشت و لاهیجان و انزلی و آستانه و صومعهسرا و رودسر گیلان تا ساری و بابل و قائمشهر در مازندران و کرج و مشهد و سبزوار و سمنان و شاهرود و اصفهان و کاشان و کرمانشاه و همدان و زنجان و ایلام و مسجدسلیمان و اندیمشک و اهواز و آبادان و شیراز شمار زیادی از زندانیان سیاسی، در قتل عام ۶۷ به دار آویخته شدند.
ادامه دارد….
کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
تلگرام / توییتر / اینستاگرام / یوتیوب / فیسبوک
Discussion about this post